معنی يُنفِّذُ
يُنفِّذُ
اجرا کردن، اجرا می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يُنفِّذُ
يُنَفِّذُ
يُنَفِّذُ
اِجرا کَردَن، اِجرا مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُنقِذُ
يُنقِذُ
نَجَات دادَن، ذَخیرِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُنفِقُ
يُنفِقُ
مَصرَف کَردَن، خَرج مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
مُنفِّذ
مُنفِّذ
مُجری، خُروجی
دیکشنری عربی به فارسی