معنی يُكمِلُ
يُكمِلُ
مکمّل کردن، او ادامه می دهد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يُكمِلُ
يُغمِرُ
يُغمِرُ
غوطِه وَر کَردَن، او غَلَبِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُشعِلُ
يُشعِلُ
اِشتِعال کَردَن، مُشتَعِل مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُبذِلُ
يُبذِلُ
اِعمال کَردَن، خَرج مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُبدِلُ
يُبدِلُ
جایگُزین کَردَن، او جایگُزین مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُرسِلُ
يُرسِلُ
اِرسال کَردَن، مِی فِرِستَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُذهِلُ
يُذهِلُ
مَبهُوت کَردَن، شِگِفت زَدِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُدخِلُ
يُدخِلُ
دُوبارِه مُعَرِّفی کَردَن، او وارِد مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَحمِلُ
يَحمِلُ
دَست گِرِفتَن، او حَمل مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی