معنی يُكَافِحُ
يُكَافِحُ
دست و پنجه نرم کردن، او مبارزه می کند، مبارزه کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يُكَافِحُ
يُوَافِقُ
يُوَافِقُ
تَوَافُق داشتَن، او مُوافِق اَست، تَأیید کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
يُصَالِحُ
يُصَالِحُ
صُلح دادَن، آشتی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُرَافِقُ
يُرَافِقُ
هَمراهی کَردَن، هَمراهی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُدَافِعُ
يُدَافِعُ
حِمایَت کَردَن، دِفاع مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی