معنی يُفَارِقُ
يُفَارِقُ
بی علاقه کردن، او می رود
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يُفَارِقُ
يُوَافِقُ
يُوَافِقُ
تَوَافُق داشتَن، او مُوافِق اَست، تَأیید کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
يُمَارِسُ
يُمَارِسُ
تَمرین کَردَن، او تَمرین مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُفَزِّقُ
يُفَزِّقُ
نامُرَتَّب کَردَن، او مُنفَجِر مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُفَاجِئُ
يُفَاجِئُ
پَریشان کَردَن، او غافِلگیر مِی کُند، شِگِفت زَدِه کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
يُطَارِدُ
يُطَارِدُ
تَعقِیب کَردَن، تَعقِیب میکُنَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُصَارِمُ
يُصَارِمُ
سَخت کَردَن، او سَختگیر اَست
دیکشنری عربی به فارسی
يُرَافِقُ
يُرَافِقُ
هَمراهی کَردَن، هَمراهی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُحَارِبُ
يُحَارِبُ
مِتَّحِد شُدَن، او دَعوا مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
مُفَارِق
مُفَارِق
فَرارکُنَندِه، مُتِناقِض
دیکشنری عربی به فارسی