معنی يُسَلِّي
يُسَلِّي
سرگرم کردن، او سرگرم می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يُسَلِّي
يُخَلِّي
يُخَلِّي
تَخلِیَه کَردَن، پاک مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُنَقِّي
يُنَقِّي
تَصفِیَه کَردَن، تَصفِیَه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُنَفِّي
يُنَفِّي
تَبعِید کَردَن، او تَکذیب مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُقَوِّي
يُقَوِّي
تَقوِیت کَردَن، تَقوِیت مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُغَذِّي
يُغَذِّي
تَغذِیَه کَردَن، تَغذیِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُسَلِّمُ
يُسَلِّمُ
اِستِرداد کَردَن، او تَحویل مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُسَلِّحُ
يُسَلِّحُ
تَجهیز کَردَن، او اَسلَحِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُدَمِّي
يُدَمِّي
خونین کَردَن، خونریزی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُحَصِّي
يُحَصِّي
بَررَسی کَردَن، او حِساب مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی