معنی يُسَرِّعُ
يُسَرِّعُ
شتاب دادن، او سرعت می گیرد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يُسَرِّعُ
يُوَسِّعُ
يُوَسِّعُ
گُستَرِش دادَن، گُستَرِش مِی یابَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُوَزِّعُ
يُوَزِّعُ
تَوزِیع مُجَدَّد کَردَن، تَوزِیع کُنید، تَوزِیع کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
يُقَطِّعُ
يُقَطِّعُ
قَطع کَردَن، او بُرِش مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُفَرِّجُ
يُفَرِّجُ
آزاد کَردَن، تَسکِین مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُغَرِّقُ
يُغَرِّقُ
باتلاقی کَردَن، او دَر حالِ غَرق شُدَن اَست
دیکشنری عربی به فارسی
يُغَرِّبُ
يُغَرِّبُ
بیگانِه کَردَن، او بیگانِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُعَرِّفُ
يُعَرِّفُ
آشِنا کَردَن، تَعرِیف مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُبَرِّئُ
يُبَرِّئُ
تَبرِئَه کَردَن، تَبرِئَه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُبَرِّزُ
يُبَرِّزُ
بَرجَستِه کَردَن، نُکات بَرجَستِه
دیکشنری عربی به فارسی