معنی يُخَطِّطُ
يُخَطِّطُ
تدوین استراتژی کردن، او برنامه ریزی می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يُخَطِّطُ
يُلَطِّخُ
يُلَطِّخُ
لَکِّه دار کَردَن، لَکِّه ها
دیکشنری عربی به فارسی
يُقَطِّعُ
يُقَطِّعُ
قَطع کَردَن، او بُرِش مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُعَطِّلُ
يُعَطِّلُ
ناکارا کَردَن، غِیرِفَعّال مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُعَطِّرُ
يُعَطِّرُ
عِطر دادَن، او عِطر مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُبَسِّطُ
يُبَسِّطُ
سادِه کَردَن، سادِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُخَفِّفُ
يُخَفِّفُ
کاهِش دادَن، تَسکِین مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُخَصِّصُ
يُخَصِّصُ
اِختِصاص دادَن، او تَخصِیص مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُخَصِّرُ
يُخَصِّرُ
خُلاصِه کَردَن، او کوتاه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُخَدِّرُ
يُخَدِّرُ
بی حِسّ کَردَن، بی حِسّ مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی