معنی يُثبِتُ
يُثبِتُ
اثبات کردن، ثابت می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يُثبِتُ
يُغبِشُ
يُغبِشُ
مُبهَم کَردَن، او فَریب مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُشبِهُ
يُشبِهُ
شَباهَت داشتَن، بِه نَظَرِ می رِسَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُربِكُ
يُربِكُ
مُتَحَیِّر کَردَن، گیج می کُنَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُخبِرُ
يُخبِرُ
اِطِّلاع دادَن، او مِی گویَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُحبِطُ
يُحبِطُ
نااُمید کَردَن، نااُمید مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُجبِرُ
يُجبِرُ
مَجبور کَردَن، او مَجبور مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَثبُتُ
يَثبُتُ
ماندَن، ثابِت قَدَم، چَسباندَن
دیکشنری عربی به فارسی