معنی يُبعِثُ
يُبعِثُ
ارسال کردن، او می فرستد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يُبعِثُ
يُبعِدُ
يُبعِدُ
بیگانِه کَردَن، دور نِگَه مِی دارَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُشعِلُ
يُشعِلُ
اِشتِعال کَردَن، مُشتَعِل مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُبرِزُ
يُبرِزُ
آشکار کَردَن، بَرجَستِه اَست
دیکشنری عربی به فارسی
يُبذِلُ
يُبذِلُ
اِعمال کَردَن، خَرج مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُبدِلُ
يُبدِلُ
جایگُزین کَردَن، او جایگُزین مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُزعِجُ
يُزعِجُ
آزار دادَن، آزار مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُرعِبُ
يُرعِبُ
وَحشَت زَدِه کَردَن، او وَحشَت مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُتعِبُ
يُتعِبُ
خَستِه کَردَن، او خَستِه مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُبهِرُ
يُبهِرُ
جَذب کَردَن، خیرِه مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی