معنی يُبَسِّطُ
يُبَسِّطُ
ساده کردن، ساده می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يُبَسِّطُ
يُؤَسِّسُ
يُؤَسِّسُ
تَاسیس کَردَن، بَرقَرار مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُوَسِّعُ
يُوَسِّعُ
گُستَرِش دادَن، گُستَرِش مِی یابَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُمَسِّحُ
يُمَسِّحُ
مُقَدَّس کَردَن، او پاک مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُقَسِّمُ
يُقَسِّمُ
تَقسیم کَردَن، او قَسَم مِی خُورد
دیکشنری عربی به فارسی
يُفَسِّرُ
يُفَسِّرُ
توضیح دادَن، او تُوضِیح مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُبَشِّرُ
يُبَشِّرُ
اِعلان کَردَن، مُوعِظِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُبَرِّئُ
يُبَرِّئُ
تَبرِئَه کَردَن، تَبرِئَه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُبَرِّزُ
يُبَرِّزُ
بَرجَستِه کَردَن، نُکات بَرجَستِه
دیکشنری عربی به فارسی
يُبَدِّلُ
يُبَدِّلُ
جایگُزین کَردَن، او سوئیچ مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی