معنی يُبَرِّزُ
يُبَرِّزُ
برجسته کردن، نکات برجسته
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يُبَرِّزُ
يُبَرِّئُ
يُبَرِّئُ
تَبرِئَه کَردَن، تَبرِئَه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُفَرِّجُ
يُفَرِّجُ
آزاد کَردَن، تَسکِین مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُغَرِّقُ
يُغَرِّقُ
باتلاقی کَردَن، او دَر حالِ غَرق شُدَن اَست
دیکشنری عربی به فارسی
يُغَرِّبُ
يُغَرِّبُ
بیگانِه کَردَن، او بیگانِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُعَزِّزُ
يُعَزِّزُ
تَقوِیت کَردَن، را اَفزایِش مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يُعَرِّفُ
يُعَرِّفُ
آشِنا کَردَن، تَعرِیف مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُبَشِّرُ
يُبَشِّرُ
اِعلان کَردَن، مُوعِظِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُبَسِّطُ
يُبَسِّطُ
سادِه کَردَن، سادِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُبَدِّلُ
يُبَدِّلُ
جایگُزین کَردَن، او سوئیچ مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی