معنی يَنقُشُ
يَنقُشُ
حکّاکی کردن، او حکّاکی می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَنقُشُ
يَنقُلُ
يَنقُلُ
واسِطِه بودَن، او مِی رِسانَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَنقُضُ
يَنقُضُ
پَشیمان شُدَن، او سَرنِگون مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَنقُبُ
يَنقُبُ
حَفّاری کَردَن، او حَفّاری مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَنقَضُ
يَنقَضُ
غَش کَردَن، او مِی جَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَنفُخُ
يَنفُخُ
دَم زدن، او مِی دَمَد، وَزیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَنسُبُ
يَنسُبُ
نِسبَت دادَن، سوخاری
دیکشنری عربی به فارسی
يَصقُلُ
يَصقُلُ
تیز کَردَن، جَلا مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَسقُطُ
يَسقُطُ
دَر حالِ فُروپاشی، او مِی اُفتَد، اُفتادَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَرقُبُ
يَرقُبُ
چَشم دوختَن، او تَمَاشَا مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی