معنی يَنضَبِطُ
يَنضَبِطُ
انضباط برقرار کردن، او تنظیم می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَنضَبِطُ
يَرتَبِطُ
يَرتَبِطُ
چَسباندَن، مُتَصِّل مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی