معنی يَنسِبُ
يَنسِبُ
نسبت دادن، سوخاری
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَنسِبُ
يَنسُبُ
يَنسُبُ
نِسبَت دادَن، سوخاری
دیکشنری عربی به فارسی
يَكسِبُ
يَكسِبُ
دَریافت کَردَن، او بَرَندِه مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَحسِبُ
يَحسِبُ
حِساب کَردَن، او مُحاسِبِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَنقُبُ
يَنقُبُ
حَفّاری کَردَن، او حَفّاری مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَنزِلُ
يَنزِلُ
اَنداختَن، او پایین مِی رود، پیاده شُدَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَنزِعُ
يَنزِعُ
کَندَن، او مِی بُرَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَكسِحُ
يَكسِحُ
جاروب کَردَن، او جارو می کِشَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَضرِبُ
يَضرِبُ
ضَربِه زَدَن، او ضَربِه مِی زَند، زَدَن، کوبیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَجذِبُ
يَجذِبُ
فَریفتَن، جَذب مِی کُند، جَذب کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی