معنی يَنزِعُ
يَنزِعُ
کندن، او می برد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَنزِعُ
يَنزِلُ
يَنزِلُ
اَنداختَن، او پایین مِی رود، پیاده شُدَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَهزِرُ
يَهزِرُ
زوزِه کِشیدَن، او شوخی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَنفَعُ
يَنفَعُ
مُفید بودَن، کار مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَنسِبُ
يَنسِبُ
نِسبَت دادَن، سوخاری
دیکشنری عربی به فارسی
يَسرِعُ
يَسرِعُ
گاز دادَن، او سُرعَت مِی گیرَد
دیکشنری عربی به فارسی