معنی يَنتَظِرُ
يَنتَظِرُ
انتظار کردن، او منتظر است
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَنتَظِرُ
يَنفَجِرُ
يَنفَجِرُ
مُنفَجِر شُدَن، مُنفَجِر مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَنتَقِمُ
يَنتَقِمُ
اِنتِقام گِرِفتَن، او اِنتِقام مِی گیرَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَفتَخِرُ
يَفتَخِرُ
اِفتِخار کَردَن، او اِفتِخار مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَعتَذِرُ
يَعتَذِرُ
دَر حالِ عُذرخوٰاهی، او عُذرخوٰاهی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَحتَقِرُ
يَحتَقِرُ
خَشمگین شُدَن، تَحقِیر مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی