معنی يَلصِقُ
يَلصِقُ
چسباندن، می چسبد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَلصِقُ
يُلصِقُ
يُلصِقُ
بَرچَسب زَدَن، مِی چَسبَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَلصُقُ
يَلصُقُ
چَسباندَن، مِی چَسبَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَلتَصِقُ
يَلتَصِقُ
چَسبیدَن، مِی چَسبَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَفصِلُ
يَفصِلُ
بَیان کَردَن، او جُدا مِی شَوَد، قَطع کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَفرِقُ
يَفرِقُ
تَبعیض کَردَن، او جُدا مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَسبِقُ
يَسبِقُ
بُرُنزِه کَردَن، مُقَدَّم اَست
دیکشنری عربی به فارسی
يَخصِصُ
يَخصِصُ
تَخصِیص دادَن، او تَخصِیص مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَحلِقُ
يَحلِقُ
شِناوَر بودَن، او اِصلاح مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَحقِقُ
يَحقِقُ
دَست یافتَن، او بِه دَست مِی آوَرد
دیکشنری عربی به فارسی