معنی يَكشِفُ
يَكشِفُ
فاش کردن، او آشکار می کند، کشف کردن، افشا کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَكشِفُ
يَكسِحُ
يَكسِحُ
جاروب کَردَن، او جارو می کِشَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَكسِبُ
يَكسِبُ
دَریافت کَردَن، او بَرَندِه مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَكرِمُ
يَكرِمُ
اِحتِرام گُذاشتَن، او اِفتِخار مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَكدِسُ
يَكدِسُ
اَنباشتِه کَردَن، اِحتِکار مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَعرِفُ
يَعرِفُ
تَصوِیب کَردَن، او مِی دانَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَحلِفُ
يَحلِفُ
قَسَم خُوردَن، او قَسَم مِی خُورد
دیکشنری عربی به فارسی
يَحذِفُ
يَحذِفُ
حَذف کَردَن، حَذف کُنید
دیکشنری عربی به فارسی