معنی يَكسِبُ
يَكسِبُ
دریافت کردن، او برنده می شود
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَكسِبُ
يَنسِبُ
يَنسِبُ
نِسبَت دادَن، سوخاری
دیکشنری عربی به فارسی
يَكسِحُ
يَكسِحُ
جاروب کَردَن، او جارو می کِشَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَحسِبُ
يَحسِبُ
حِساب کَردَن، او مُحاسِبِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَنسُبُ
يَنسُبُ
نِسبَت دادَن، سوخاری
دیکشنری عربی به فارسی
يَكشِفُ
يَكشِفُ
فاش کَردَن، او آشِکار مِی کُند، کَشف کَردَن، اِفشا کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَكرِمُ
يَكرِمُ
اِحتِرام گُذاشتَن، او اِفتِخار مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَكدِسُ
يَكدِسُ
اَنباشتِه کَردَن، اِحتِکار مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَكتُبُ
يَكتُبُ
نِویسَندِه، او مِی نِویسَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَضرِبُ
يَضرِبُ
ضَربِه زَدَن، او ضَربِه مِی زَند، زَدَن، کوبیدَن
دیکشنری عربی به فارسی