معنی يَقتُلُ
يَقتُلُ
ترور کردن، او می کشد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَقتُلُ
يَنقُلُ
يَنقُلُ
واسِطِه بودَن، او مِی رِسانَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَكتُبُ
يَكتُبُ
نِویسَندِه، او مِی نِویسَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَقبَلُ
يَقبَلُ
پَذیرُفتَن، او قَبول مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَقُولُ
يَقُولُ
گُفتَن، او مِی گویَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَصقُلُ
يَصقُلُ
تیز کَردَن، جَلا مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَسجُلُ
يَسجُلُ
ثَبت کَردَن، او ثَبت مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَأمُلُ
يَأمُلُ
اُمید داشتَن، او اُمیدوار اَست
دیکشنری عربی به فارسی
يَحصُلُ
يَحصُلُ
دَست یافتَن، اِتِّفاق مِی اُفتَد
دیکشنری عربی به فارسی