معنی يَفنَى
يَفنَى
در حال منقضی شدن، از بین می رود
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَفنَى
أَدنَى
أَدنَى
پایین تَر، حَدِّاَقَلّ
دیکشنری عربی به فارسی
صَفَّى
صَفَّى
آب کِشیدَن، او فیلتِر کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
مَعنَى
مَعنَى
مَعنا، مَعنی
دیکشنری عربی به فارسی
يَفنِي
يَفنِي
رَد کَردَن، مَصرَف می کُنَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَغمَى
يَغمَى
بیهوش شُدَن، او غَش مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَبقَى
يَبقَى
ماندَن، باقی می مانَد
دیکشنری عربی به فارسی
بَنَى
بَنَى
ساختَن، قَهوِه ای
دیکشنری عربی به فارسی
فَنَى
فَنَى
نابود کَردَن، فَنّی
دیکشنری عربی به فارسی
نَفَى
نَفَى
مَنفی کَردَن، اِنکار کُنَد، لَغو کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی