معنی يَفحَصُ
يَفحَصُ
بررسی کردن، او بررسی می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَفحَصُ
يَفهَمُ
يَفهَمُ
تَشخیص دادَن، مِی فَهمَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَفعَلُ
يَفعَلُ
عَمَل کَردَن، او اَنجام مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَفشَلُ
يَفشَلُ
وَاکُنِش مَعکوس دادَن، او شِکَست مِی خُورد، شِکَست خُوردَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَفرَحُ
يَفرَحُ
شاد بودَن، او خُوشحال مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَفتَحُ
يَفتَحُ
کِشاوَرزی کَردَن، باز مِی شَوَد، مُتِوَقِّف شُدَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَطحَنُ
يَطحَنُ
خُرد کَردَن، او آسیاب مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَسحَبُ
يَسحَبُ
کِشیدَن، او می کِشَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَجحَفُ
يَجحَفُ
پَرتاب کَردَن، او بی اِنصافی اَست
دیکشنری عربی به فارسی