معنی يَفَتِّقُ
يَفَتِّقُ
پاره کردن، دلش تنگ می شود
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَفَتِّقُ
يَفَرِّقُ
يَفَرِّقُ
پَراکَندِه کَردَن، مُتِمایِز مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُفَزِّقُ
يُفَزِّقُ
نامُرَتَّب کَردَن، او مُنفَجِر مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَطَبِّقُ
يَطَبِّقُ
اِعمال کَردَن، اِعمال شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی