معنی يَعكِسُ
يَعكِسُ
بازتابیدن، منعکس می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَعكِسُ
يَعَكِسُ
يَعَكِسُ
مُزاحِمَت کَردَن، مُنعَکِس مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَكدِسُ
يَكدِسُ
اَنباشتِه کَردَن، اِحتِکار مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَغرِسُ
يَغرِسُ
کاشتَن، او می کارَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَعرِفُ
يَعرِفُ
تَصوِیب کَردَن، او مِی دانَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَعرِضُ
يَعرِضُ
نَمایِش دادَن، او نِشان می دَهَد، مانِع شُدَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَعرِجُ
يَعرِجُ
لَنگ لَنگ زَدَن، لَنگیدَن
دیکشنری عربی به فارسی