معنی يَصقُلُ
يَصقُلُ
تیز کردن، جلا می دهد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَصقُلُ
يَنقُلُ
يَنقُلُ
واسِطِه بودَن، او مِی رِسانَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَنقُضُ
يَنقُضُ
پَشیمان شُدَن، او سَرنِگون مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَنقُشُ
يَنقُشُ
حَکّاکی کَردَن، او حَکّاکی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَنقُبُ
يَنقُبُ
حَفّاری کَردَن، او حَفّاری مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَقتُلُ
يَقتُلُ
تِرُور کَردَن، او می کُشَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَقُولُ
يَقُولُ
گُفتَن، او مِی گویَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَصرُخُ
يَصرُخُ
فَریاد زَدَن، او فَریاد مِی زَند
دیکشنری عربی به فارسی
يَسقُطُ
يَسقُطُ
دَر حالِ فُروپاشی، او مِی اُفتَد، اُفتادَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَسجُلُ
يَسجُلُ
ثَبت کَردَن، او ثَبت مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی