معنی يَشرَفُ
يَشرَفُ
نظارت کردن، او مفتخر است
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَشرَفُ
يَكرَهُ
يَكرَهُ
نَفرَت داشتَن، او مُتِنَفِّر اَست، تَنَفُّر داشتَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَفرَحُ
يَفرَحُ
شاد بودَن، او خُوشحال مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَعرِفُ
يَعرِفُ
تَصوِیب کَردَن، او مِی دانَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَطرَحُ
يَطرَحُ
مَحروم کَردَن، تَفرِیق مِی کُند، تَفرِیق کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَشمَلُ
يَشمَلُ
دَر بَر گِرِفتَن، شامِل مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَجحَفُ
يَجحَفُ
پَرتاب کَردَن، او بی اِنصافی اَست
دیکشنری عربی به فارسی
يَأسَفُ
يَأسَفُ
پَشیمان بودَن، او مُتَأَسِّف اَست
دیکشنری عربی به فارسی