معنی يَشُورُ
يَشُورُ
مشورت دادن، نبخشیدن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَشُورُ
يَثُورُ
يَثُورُ
فَوَران کَردَن، او شورِش مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَدُورُ
يَدُورُ
غَلتیدَن، مِی چَرخَد، چَرخاندَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَلُومُ
يَلُومُ
سَرزَنِش کَردَن، او سَرزَنِش مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَقُولُ
يَقُولُ
گُفتَن، او مِی گویَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَقُودُ
يَقُودُ
هِدایَت کَردَن، او رانَندِگی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَفُوقُ
يَفُوقُ
فَراتَر رَفتَن، فَراتَر مِی رود
دیکشنری عربی به فارسی
يَعُودُ
يَعُودُ
بازگَشتَن، او بَر می گَردَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَشهُرُ
يَشهُرُ
شُهرَت یافتَن، او مَعروف اَست
دیکشنری عربی به فارسی
يَشكُرُ
يَشكُرُ
قَدردانی کَردَن، مُتَشَکّرم
دیکشنری عربی به فارسی