معنی يَسرِعُ
يَسرِعُ
گاز دادن، او سرعت می گیرد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَسرِعُ
يُسرِعُ
يُسرِعُ
تَسریع کَردَن، او سُرعَت مِی گیرَد، شِتاب کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَسرَعُ
أَسرَعُ
سَریع تَرین، سریعتَر
دیکشنری عربی به فارسی
يَنزِعُ
يَنزِعُ
کَندَن، او مِی بُرَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَكرِمُ
يَكرِمُ
اِحتِرام گُذاشتَن، او اِفتِخار مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَفرِقُ
يَفرِقُ
تَبعیض کَردَن، او جُدا مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَفرِغُ
يَفرِغُ
تَخلِیَه کَردَن، خالی
دیکشنری عربی به فارسی
يَفرِضُ
يَفرِضُ
تَحمیل کَردَن، او تَحمیل مِی کُند، فُوق هَم قَرار دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَغرِسُ
يَغرِسُ
کاشتَن، او می کارَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَعرِفُ
يَعرِفُ
تَصوِیب کَردَن، او مِی دانَد
دیکشنری عربی به فارسی