معنی يَركَبُ
يَركَبُ
سوار شدن، او سوار می شود
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَركَبُ
يَكرَهُ
يَكرَهُ
نَفرَت داشتَن، او مُتِنَفِّر اَست، تَنَفُّر داشتَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَغضَبُ
يَغضَبُ
عَصَبانیَّت داشتَن، او عَصَبانی مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَسحَبُ
يَسحَبُ
کِشیدَن، او می کِشَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَتعَبُ
يَتعَبُ
خَستِه شُدَن، او خَستِه مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَرقُبُ
يَرقُبُ
چَشم دوختَن، او تَمَاشَا مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَرفَعُ
يَرفَعُ
بالا بُردَن، او بالا مِی بَرَد، بُلَند کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی