معنی يَرفُضُ
يَرفُضُ
امتناع کردن، او امتناع می کند، رد کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَرفُضُ
يَنقُضُ
يَنقُضُ
پَشیمان شُدَن، او سَرنِگون مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَنفُخُ
يَنفُخُ
دَم زدن، او مِی دَمَد، وَزیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَفرِضُ
يَفرِضُ
تَحمیل کَردَن، او تَحمیل مِی کُند، فُوق هَم قَرار دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَفرُغُ
يَفرُغُ
تُوخَالِی کَردَن، خالی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَفرُخُ
يَفرُخُ
تُخم گُذاری کَردَن، تُخم ریزی کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
يَرقُبُ
يَرقُبُ
چَشم دوختَن، او تَمَاشَا مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَرفَعُ
يَرفَعُ
بالا بُردَن، او بالا مِی بَرَد، بُلَند کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَخفِضُ
يَخفِضُ
تَخفیف دادَن، کاهِش مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی