معنی يَحمِلُ
يَحمِلُ
دست گرفتن، او حمل می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَحمِلُ
يُكمِلُ
يُكمِلُ
مُکَمِّل کَردَن، او اِدامِه مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَنزِلُ
يَنزِلُ
اَنداختَن، او پایین مِی رود، پیاده شُدَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَفصِلُ
يَفصِلُ
بَیان کَردَن، او جُدا مِی شَوَد، قَطع کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَعمَلُ
يَعمَلُ
عَمَل کَردَن، او کار مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَشمَلُ
يَشمَلُ
دَر بَر گِرِفتَن، شامِل مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَبدِلُ
يَبدِلُ
تَعویض کَردَن، او جایگُزین مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَأمُلُ
يَأمُلُ
اُمید داشتَن، او اُمیدوار اَست
دیکشنری عربی به فارسی
يَحلِقُ
يَحلِقُ
شِناوَر بودَن، او اِصلاح مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَحلِفُ
يَحلِفُ
قَسَم خُوردَن، او قَسَم مِی خُورد
دیکشنری عربی به فارسی