معنی يَحسُبُ
يَحسُبُ
محاسبه کردن، او محاسبه می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَحسُبُ
يَنسُبُ
يَنسُبُ
نِسبَت دادَن، سوخاری
دیکشنری عربی به فارسی
يَحسِبُ
يَحسِبُ
حِساب کَردَن، او مُحاسِبِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَحرُبُ
يَحرُبُ
اَز جابِجا کَردَن، او دَعوا مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَحجُبُ
يَحجُبُ
پَرهیز کَردَن، مُبهَم مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَهرُبُ
يَهرُبُ
فَرار کَردَن، او فَرار مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَنقُبُ
يَنقُبُ
حَفّاری کَردَن، او حَفّاری مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَنسِبُ
يَنسِبُ
نِسبَت دادَن، سوخاری
دیکشنری عربی به فارسی
يَكسِبُ
يَكسِبُ
دَریافت کَردَن، او بَرَندِه مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَكتُبُ
يَكتُبُ
نِویسَندِه، او مِی نِویسَد
دیکشنری عربی به فارسی