معنی يَحرُبُ
يَحرُبُ
از جابجا کردن، او دعوا می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَحرُبُ
يَهرُبُ
يَهرُبُ
فَرار کَردَن، او فَرار مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَحسُبُ
يَحسُبُ
مُحاسِبِه کَردَن، او مُحاسِبِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَحجُبُ
يَحجُبُ
پَرهیز کَردَن، مُبهَم مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَنقُبُ
يَنقُبُ
حَفّاری کَردَن، او حَفّاری مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَنسُبُ
يَنسُبُ
نِسبَت دادَن، سوخاری
دیکشنری عربی به فارسی
يَكتُبُ
يَكتُبُ
نِویسَندِه، او مِی نِویسَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَفرُغُ
يَفرُغُ
تُوخَالِی کَردَن، خالی مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَفرُخُ
يَفرُخُ
تُخم گُذاری کَردَن، تُخم ریزی کُنید
دیکشنری عربی به فارسی
يَطلُبُ
يَطلُبُ
دَرخوٰاست دادَن، او مِی پُرسَد، دَرخوٰاست رَسمی دادَن
دیکشنری عربی به فارسی