معنی يَحجُبُ
يَحجُبُ
پرهیز کردن، مبهم می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَحجُبُ
يَحسُبُ
يَحسُبُ
مُحاسِبِه کَردَن، او مُحاسِبِه مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَحرُبُ
يَحرُبُ
اَز جابِجا کَردَن، او دَعوا مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَهرُبُ
يَهرُبُ
فَرار کَردَن، او فَرار مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَنقُبُ
يَنقُبُ
حَفّاری کَردَن، او حَفّاری مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَنسُبُ
يَنسُبُ
نِسبَت دادَن، سوخاری
دیکشنری عربی به فارسی
يَكتُبُ
يَكتُبُ
نِویسَندِه، او مِی نِویسَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَطلُبُ
يَطلُبُ
دَرخوٰاست دادَن، او مِی پُرسَد، دَرخوٰاست رَسمی دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَسجُنُ
يَسجُنُ
حَبس کَردَن، او زِندانی اَست
دیکشنری عربی به فارسی
يَسجُلُ
يَسجُلُ
ثَبت کَردَن، او ثَبت مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی