معنی يَثبُتُ
يَثبُتُ
ماندن، ثابت قدم، چسباندن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَثبُتُ
يَكبَتُ
يَكبَتُ
سَرکوب کَردَن، او سَرکوب مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يُثبِتُ
يُثبِتُ
اِثبات کَردَن، ثابِت مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَعبُدُ
يَعبُدُ
عِشق وَرزیدَن، او عِبادَت مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَسكُتُ
يَسكُتُ
سُکوت کَردَن، او ساکِت اَست
دیکشنری عربی به فارسی