معنی يَتَّحِدُ
يَتَّحِدُ
ادغام کردن، متّحد می کند، متّحد کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَتَّحِدُ
يَتَّهِمُ
يَتَّهِمُ
مُتَّهَم کَردَن، او مُتَّهَم مِی کُند، اِستیضاح کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَّفِقُ
يَتَّفِقُ
مُوافَقَت کَردَن، او مُوافِق اَست
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَّبِعُ
يَتَّبِعُ
اِتِّخاذ کَردَن، او دُنبال مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی