معنی يَتَمَسَّكُ
يَتَمَسَّكُ
التماس کردن، او نگه می دارد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَتَمَسَّكُ
يَتَمَتَّعُ
يَتَمَتَّعُ
لَذَّت بُردَن، لَذَّت بِبَرید
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَحَسَّسُ
يَتَحَسَّسُ
گُمان کَردَن، او اِحساس مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی