معنی يَتَضَخَّمُ
يَتَضَخَّمُ
ورم کردن، متورّم می شود
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَتَضَخَّمُ
يَتَقَدَّمُ
يَتَقَدَّمُ
پیشرَفت کَردَن، او پیشرَفت مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَدَخَّلُ
يَتَدَخَّلُ
دَستکاری کَردَن، او دِخالَت مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَبَخَّرُ
يَتَبَخَّرُ
تَبخِیر شُدَن، او تَبخِیر مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَأَلَّمُ
يَتَأَلَّمُ
دَرد کَردَن، او دَرد دارَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَأَزَّمُ
يَتَأَزَّمُ
جُنبِش کُنان، بَدتَر مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی