معنی يَتَصَوَّرُ
يَتَصَوَّرُ
تصوّر کردن، او تصوّر می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَتَصَوَّرُ
يَتَطَوَّرُ
يَتَطَوَّرُ
تَکَامُل یافتَن، تَوسِعَه مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَكَوَّنُ
يَتَكَوَّنُ
تَولِید مِثل کَردَن، تَشکیل مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَفَكَّرُ
يَتَفَكَّرُ
مُلاحَظِه کَردَن، او فِکر مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَفَجَّرُ
يَتَفَجَّرُ
گُل دادَن، او مُنفَجِر مِی شَوَد، پارِه کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَعَثَّرُ
يَتَعَثَّرُ
لَنگیدَن، او تِلو تِلو مِی خُورد، لَنگ زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَصَنَّعُ
يَتَصَنَّعُ
تَظَاهُر کَردَن، او تَظَاهُر می کُنَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَصَلَّقُ
يَتَصَلَّقُ
صُعود کَردَن، او مِی چَسبَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَذَوَّقُ
يَتَذَوَّقُ
چِشیدَن، او طَعم مِی دَهَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَذَكَّرُ
يَتَذَكَّرُ
بِه یاد آوَردَن، او بِه یاد مِی آوَرد
دیکشنری عربی به فارسی