معنی يَتَحَسَّسُ
يَتَحَسَّسُ
گمان کردن، او احساس می کند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَتَحَسَّسُ
يَتَنَفَّسُ
يَتَنَفَّسُ
نَفَس زَنان، او نَفَس می کِشَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَمَسَّكُ
يَتَمَسَّكُ
اِلتِماس کَردَن، او نِگَه مِی دارَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَحَدَّثُ
يَتَحَدَّثُ
بَحث کَردَن، او صُحبَت مِی کُند، صُحبَت کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی