معنی يَتَجَمَّدُ
يَتَجَمَّدُ
یخ زدن، منجمد می شود
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَتَجَمَّدُ
يَتَعَقَّدُ
يَتَعَقَّدُ
گِرِفتار شُدَن، پیچیدِه مِی شَوَد
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَجَنَّبُ
يَتَجَنَّبُ
اِجتِناب کَردَن، او اِجتِناب مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی
يَتَأَكَّدُ
يَتَأَكَّدُ
مُطمَئِن شُدَن، او مُطمَئِن اَست
دیکشنری عربی به فارسی