معنی يَتَأَلَّمُ
- يَتَأَلَّمُ
- درد کردن، او درد دارد
واژههای مرتبط با يَتَأَلَّمُ
يَتَأَزَّمُ
- يَتَأَزَّمُ
- جُنبِش کُنان، بَدتَر مِی شَوَد
يَتَقَدَّمُ
- يَتَقَدَّمُ
- پیشرَفت کَردَن، او پیشرَفت مِی کُند
يَتَغَلَّبُ
- يَتَغَلَّبُ
- غَلَبِه پِیدا کَردَن، او غَلَبِه مِی کُند
يَتَعَلَّقُ
- يَتَعَلَّقُ
- آویزان شُدَن، مَربوط می شَوَد، مَربوط بودَن، رَبط کَردَن
يَتَضَخَّمُ
- يَتَضَخَّمُ
- وَرَم کَردَن، مُتِوَرِّم مِی شَوَد
يَتَصَلَّقُ
- يَتَصَلَّقُ
- صُعود کَردَن، او مِی چَسبَد
يَتَأَكَّدُ
- يَتَأَكَّدُ
- مُطمَئِن شُدَن، او مُطمَئِن اَست