معنی يَبقَى
يَبقَى
ماندن، باقی می ماند
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با يَبقَى
أَبقَى
أَبقَى
نِگَه داشتَن، مَن مِی مانَم، جاودانِه کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
أَلقَى
أَلقَى
لَقَب دادَن، او پَرتاب کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
رَبَّى
رَبَّى
پَروَرِش دادَن، او مَطرَح کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
يَفنَى
يَفنَى
دَر حالِ مُنقَضی شُدَن، اَز بِین مِی رود
دیکشنری عربی به فارسی
يَغمَى
يَغمَى
بیهوش شُدَن، او غَش مِی کُند
دیکشنری عربی به فارسی