معنی هَجَمَ
هَجَمَ
حمله کردن، او حمله کرد، ویرانگری کردن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با هَجَمَ
هَضَمَ
هَضَمَ
هَضم کَردَن، هَضم
دیکشنری عربی به فارسی
هَزَمَ
هَزَمَ
شِکَست دادَن، شِکَست خُورد، سَرنِگون کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
هَجَسَ
هَجَسَ
وَسوَاس داشتَن، او زِمزِمِه کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
أَجَجَ
أَجَجَ
بَراَنگیختَن، او مُلتَهِب شُد
دیکشنری عربی به فارسی
بَسَمَ
بَسَمَ
لَبخَندیدَن، دَر یِک لَبخَند
دیکشنری عربی به فارسی
حَلَمَ
حَلَمَ
رُویابافی کَردَن، رُؤیا
دیکشنری عربی به فارسی
حَكَمَ
حَكَمَ
قِضاوَت کَردَن، حُکومَت کَردَن، مَحکوم کَردَن، حُکم دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَطَمَ
حَطَمَ
شِکَستَن، او شِکَست
دیکشنری عربی به فارسی
حَرَمَ
حَرَمَ
بی کَس کَردَن، مَمنوع، مَحروم کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی