معنی هَاتَفَ
هَاتَفَ
تماس گرفتن، تلفن
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با هَاتَفَ
هَتَفَ
هَتَفَ
تَشوِیق کَردَن، او شُعار داد
دیکشنری عربی به فارسی
خَالَفَ
خَالَفَ
نَقض کَردَن، او مُخالِفَت کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
جَازَفَ
جَازَفَ
جُرأت داشتَن، او ریسک کَرد، ماجَراجویی کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی
ضَاعَفَ
ضَاعَفَ
چَهار بَرابَر کَردَن، او دُو بَرابَر شُد
دیکشنری عربی به فارسی
قَاتَلَ
قَاتَلَ
نَبَرد کَردَن، قاتِل، جَنگیدَن، کُشتی گِرِفتَن
دیکشنری عربی به فارسی
هَادَأَ
هَادَأَ
آرام کَردَن، آرام گِرِفت
دیکشنری عربی به فارسی
هَاجَرَ
هَاجَرَ
مُهاجِرَت کَردَن، او مُهاجِرَت کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
هَابَطَ
هَابَطَ
تَنَزُّل دادَن، او پایین رَفت
دیکشنری عربی به فارسی
حَتَفَ
حَتَفَ
خیرِه نِگَاه کَردَن، او دَرگُذَشت
دیکشنری عربی به فارسی