معنی وِرَاثَة
وِرَاثَة
وراثت
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با وِرَاثَة
وَرَاثَة
وَرَاثَة
میراث، وِرَاثَت
دیکشنری عربی به فارسی
إِرَادَة
إِرَادَة
اِرادِه، خَوٰاهَد شُد
دیکشنری عربی به فارسی
زِرَاعَة
زِرَاعَة
پِیوَند، کِشاوَرزی
دیکشنری عربی به فارسی
وِلَايَة
وِلَايَة
اُستانداری، دولَت، وِلایَت
دیکشنری عربی به فارسی
وِكَالَة
وِكَالَة
مُدیریَّت، یِک آژانس
دیکشنری عربی به فارسی
وِقَايَة
وِقَايَة
پیشگیری، حِفاظَت
دیکشنری عربی به فارسی
وِصَايَة
وِصَايَة
اَمانَت داری، قَیمومیَّت، سَرپَرَستی
دیکشنری عربی به فارسی