ترجمه وَهن به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با وَهن
وهن
- وهن
- سستی کم توانی نااستواری سست شدن (در کار یا در بدن)، سستی ضعف
فرهنگ لغت هوشیار
وهن
- وهن
- جَمعِ واژۀ واهن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به واهن شود
لغت نامه دهخدا
وهن
- وهن
- سستی کردن در کار و سست گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). سست شدن، سست گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). لازم و متعدی استعمال شود. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا