معنی وَلَدَ
وَلَدَ
تولید کردن، کودک
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با وَلَدَ
جَلَدَ
جَلَدَ
شَلّاق زَدَن، چَرم
دیکشنری عربی به فارسی
وَلَّدَ
وَلَّدَ
ایجاد کَردَن، کودَک
دیکشنری عربی به فارسی
وَعَدَ
وَعَدَ
وَعدِه دادَن، یِک وَعدِه
دیکشنری عربی به فارسی
وَجَدَ
وَجَدَ
یافتَن، او پِیدا کَرد
دیکشنری عربی به فارسی
بَلَغَ
بَلَغَ
بِه اَوج رِسیدَن، رِسید، رِسیدَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَلَعَ
بَلَعَ
بَلعیدَن، قورت دادَن
دیکشنری عربی به فارسی
بَرَدَ
بَرَدَ
سَرد کَردَن، سَرد
دیکشنری عربی به فارسی
حَلَمَ
حَلَمَ
رُویابافی کَردَن، رُؤیا
دیکشنری عربی به فارسی
حَلَقَ
حَلَقَ
حَلقِه زَدَن، اِصلاح، اِصلاح کَردَن
دیکشنری عربی به فارسی