معنی وَرِثَ
وَرِثَ
ارث بردن، او ارث برد
دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با وَرِثَ
حَرَثَ
حَرَثَ
شُخم زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
شَرِبَ
شَرِبَ
نوشیدَن، نوشیدَنی
دیکشنری عربی به فارسی
كَرِهَ
كَرِهَ
بیزار بودَن، توپ
دیکشنری عربی به فارسی
غَرِقَ
غَرِقَ
واژگون شُدَن، غَرق شُدَن، آبگِرِفتِه کَردَن، خیساندَن
دیکشنری عربی به فارسی
وَارِث
وَارِث
وارِث
دیکشنری عربی به فارسی
وَرَّثَ
وَرَّثَ
اِرث گُذاشتَن، او اِرث بُرد
دیکشنری عربی به فارسی