ترجمه نَفَعَ به فارسی - دیکشنری عربی به فارسی
واژههای مرتبط با نَفَعَ
دَفَعَ
- دَفَعَ
- دَست زَدَن، هُل دادَن، پَرداخت کَردَن، بِه شِدَّت کوبیدَن، بَرداشت کَردَن، فُرو رَفتَن، سَر بِه سینِه زَدَن، زَدَن، تَحرِیک کَردَن، بِه جِلو بُردَن، راهنَمایی کَردَن، دَستمُزد پَرداخت کَردَن، ضَربِه زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
رَفَعَ
- رَفَعَ
- پَرچَم بُلَند کَردَن، بُلَند کَردَن، بالا بُردَن، اِرتِقا دادَن، پَرچَم زَدَن
دیکشنری عربی به فارسی
حَفَرَ
- حَفَرَ
- حَفر کَردَن، سوراخ ها، کَندَن، چالوس کَردَن، خراشیدَن، فُرورَفتِگی ایجاد کَردَن، تونِل زَدَن، گودال کَندَن، حَفّاری کَردَن، تراشیدَن، گِرِفتَن، اَز خاک دَرآوَردَن
دیکشنری عربی به فارسی